اي لبت حقه‌ي گهر بسته

شاعر : عطار

دهنت شور در شکر بستهاي لبت حقه‌ي گهر بسته
بال بگشاده و کمر بستهطوطيان خط تو پيش شکر
هست بر رسته‌ي تو بر بستهخطت از پسته‌ي تو بر رسته‌ي است
خون دل جمله چون جگر بستهزان خط سبز بر رخ زردم
در تو هر دم دلي دگر بستهعاشق از جان به صد هزاران دل
دستش از موي باز بر بستههر که از تو کشيده مويي سر
که گره کس نديد بر بستهبه شکرخنده بر دهان بگشا
سر زنم دايم و تو در بستهتا به کي همچو حلقه بر در تو
کار جانم در آن نظر بستهنظري کن دلم مسوز که هست
مکر تو چند مکر سربستهکمترم سوز اگر نه فاش کنم
دل ز هجر تو در خطر بستهچشم عطار سيل بگشاده